تولد دو سالگی
آریو ی نازنینم : چند وقته ، هم مریضم همه این که خیلی اتفاقات افتاده که نتوونستم برات بنویسم . اتفاقا خودم هم خیلی دوست داشتم بتوونم بیام و اینجا کمی باهات حرف بزنم!! خودت میدونی مامان که دیگه حال و حوصله اونوقتا رو ندارم و اتفاقات پیش اومده خیلی حال همه ی مارا گرفته ولی نی نی من ،تو این چیزا رو نمیدونی و امیدوارم همیشه دل ات شاد و بی غم باشه ، من نتوونستم تو تولد عزیزم باشم چون هم من و هم پدر جون شدیدا سرما خورده بودیم و صلاح نبود شرکت کنیم می ترسیدم تو هم خدای نکرده از ما آنفلونزا لعنتی رو بگیری، برا همین من احتیاط کردم گلم ایشالا سال دیگه حتما هستم از حالا بهت قول میدم ، ولی خوب اون مادر جون و پدر جون ات بودن من...
نویسنده :
مادر جون
3:48