چند روزه که پیشم نیومدی
آریو جون چند روز ه نیومدی خونه امون علت اونو هم تو و هم من میدونیم ولی خوب کاریش نمیشه کرد.
عزیزم چه بیای پیشم و چه نیای ، هم خیلی دوست دارم و هم همیشه به یادت می مونم.
تقصیر تو که نیست تقصیر منم نیست خوب گاهی پیش میاد .روزگار اینطوری پیش میره . هنوز
زوده بفهمی گذر روزگار چیه و چطوری باید بگذره.
ولی من هیچوقت با هیچ کس قهر نمی کنم خودت که میدونی یا ، بعد ها که بزرگتر شدی،
بهتر می فهمی هر چند همین الان هم متوجه هستی ماشالا.
گاهی بزرگتر ها از هم ناراحت میشن ولی بعد بعضی آدم ها این ناراحتی رو فراموش می کنن
ولی بستگی به روحیه ی اونها داره بعضی زودتر فراموش می کنن بعضی دیرتر.
منم به خاطر تو همه چی رو هم زودتر فراموش می کنم و هم سعی می کنم از چیزی ناراحت نشم.
خوب خیلی درد و دل باهات کردم منو ببخش
آریو بعد از چند روز که اومدی نمیدونم چرا خودت و زده بودی به اون راه هی به بالا نگاه می کردی،
خجالت می کشیدی مامانی؟
هی با انگشت اشاره ات به جایی غیر از اون جا که من بودم علامت میدادی
جووووووونم خیلی با مزه شده بودی بغلت کردم و تا توونستم بوس ت کردم .
بعد همه چی برات عادی شد . دوباره شروع کردی به بازی کردن ، بالا رفتن از مبل و صندلی
بازی کردن با کیبورد و خاموش وروشن کردن کامپیوتر ، پریدن رو تخت و تو آینه خودت و نیگا کردن
و اون خندیدن شیرین و با مزه ت.
عزیزم خیلی دوست دارم اگه یه روز بگذره و ترو نبینم بی حوصله میشم
کلمات یییییییییییا ، بگیر ، یک دوووووووووو، س، چا، را هم میشمردی ای جونم فدات بشه.
یاد گرفتی دو انگشت اشاره اتو بذاری توی دهن ت و یعنی سوت میزنی اما به جای سوت ( پوووووووو)
میکنی ولی خیلی با مزه میشی وقتی سوت میزنی .
راستی کاکاووو رو هم بلدی بگی قربون اون حرفات
از خدا می خوام همیشه سلامت باشی